بیا، گناه ندارد به هم نگاه کنیم ... و تازه، داشته باشد، بیا گناه کنیم
نگاه و بوسه و لبخند اگر گناه بوَد ... بیا که نامه اعمال خود سیاه کنیم
بیا به نیم نگاهی و خنده ای و لبی ... تمام آخرت خویش را تباه کنیم
برای سرخوشی لحظه هات هم که شده است ... بیا، گناه ندارد به هم نگاه کنیم

هفته پیش دقیقا شنبه شب و چند شب متوالی خوابت رو دیدم ...تو خواب شیش دنگ حواست به من بود ولی اصلا با هام حرف نمی زدی ...پدر سوخته تو خواب یه جورایی تحویلم نمی گرفتی...

دلم برات تنگ شده بود .همیشه دوستت دارم.

و پر نمی زند این مرغک رها چه کنم

عزیز دلم

تو زلال مهربون چشمات برای بار آخر که نگاه کردم دلم بد جوری لرزیددوست داشتم همونجا بغلت می کردم و تو آغوشت خودم رو رها می کردم..

می دونم وقتی من رفتم تو برگشتی و رفتن من رو نگاه می کردی نمی دونم چرا نتونستم دوباره نگات کنم ..

تا خونه پیاده اومدم مست و بی حواس گهگاهی هم نم اشکی به دادم می رسید...دیروز رو تا عمر دارم فکر نکنم بتونم فراموش کنم ...طعم اولین بوسه میگن همیشگیه نمیشه فراموشش کرد ...اونم بوسه ای که سر تاسر عشق باشه..

سرشارم از عطر نفسهات..بوی خوش آغوشت..گرما و التهاب لبهات و سرشارم از تو...رد انگشتات روی صورتم هنوز داره می سوزه..کاش وقتی سرم رو سینه ات بود زمان از حرکت می ایستاد کاش واسه همیشه سفت و سخت تو آغوشت می موندم ....

دیشب درست حدس زدی منتظر بودم منتظر شنیدن صدات ...وحشی بی پروای من هنوزم تشنه شیندن و بوییدن و حس کردنتم

نفسهات تو سینه منه نزدیک قلبم ...با بوسه هات حسی رو رو ی لبام ریختی که از اونجا به سر تا سر وجودم پخش شد...دوستت دارم خیلیم دوستت دارم .



شنبه 16دی عصر
یکشنبه 17 دی ساعت دو تا چهار








نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد