۴تا خر

خر سنتی...

خر موذی و در عین حال بی شهامت

خر مادر جنده ...

واین اخرییم هنوز به طور کامل خریتیشو رو نکرده

حالم از سه تای اولی به هم می خوره و از اخرییه عقم می گیره.

 

ناباورانه به خاطرات نگاه می کردم و هر ازگاهی به اطرافم ....موذی

نکبت عوضی ...فکر کردی چه گهی هستی ...ها

برو گم شو بابا ........

یه بار یکی بهم گفت ..همشون بلدن چطوری حرف بزنن ...همشون زبون چربی دارن .اینقدر برات شیرین زبونی میکنن که قبلیه که سهله از اون قبلترشم فراموش میکنی...بهم گفت خودتو اسیر یکی نکن .بهم گفت با خاطرات زندگی نکن ...سه سال با طرز فکر خودم زندگی کردم و حرف اون رو ندید گرفتم ...عین سه سال جز عذاب چیزی عایدم نشد....
می خوام بزنم به طبل بی عاری که انهم عالمی دارد

امروز نمی دونم چم شده یاد یه عشق کهنه تو دلم زنده شده ....انگار امروز قراره محبوبم رو ببینم یه اضطراب شیرین تمام وجودم رو گرفته ...دوست دارم کسی رو تا سر حد مرگ دوست داشته باشم ... اما کی ؟
عشقم رو خالصانه یه بار نثار کردم ولی ردش کردن...یا اون لیاقت نداشت یا من لیاقت عشق اون رو نداشتم........



من عشق در جان و تنم جاری است چون خون
گل دارم ..اما عشق من گلدان ندارد...........


سلام
بچه ها یه مشکلی برام پیش اومده به دعای همتون احتیاج دارم ...خواهش می کنم وقتی دارید این رو میخونید برام دعا کنید مشکلم حل بشه ....از همتون ممنونم
مشکل من نه ربطی به عشق و عاشقی داره نه خونوادگیه و نه مالی .... ولی یه چیزیه که برام گروون تموم میشه

خدایا...

خدایا ...وقتی راه ها با همه وسعت شان و زمین با همه گستردگی بر من تنگ می شود ....رحمت تو اگر نباشد به خودت سوگند که نابود می شوم